ناله به دل شد گره، راه نیستان کجاست؟
سینه به من شد قفس، طرف بیابان کجاست؟، طرف بیابان کجاست؟
خوب و بد زندگی، بر سرِ هم ریختند
تا کند از هم جدا، بازوی دهقان کجاست؟، بازوی دهقان کجاست؟
در تف این بادیه، در تف این بادیه
سوخت سراپا تنم
مزرعم آتش گرفت، مزرعم آتش گرفت
نم نم باران کجاست؟ نم نم باران کجاست؟
اشک در آبم نشاند، آه به بادم سپرد
ابر به بندم فکند، رخنه ی زندان کجاست؟، رخنه ی زندان کجاست ؟
(ترانه سرا: اکبر گلپایگانی)
آنچه از من خواستی با کاروان آورده ام
یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ام
از در و دیوار عالم فتنه میبارید و من
بی پناهان را بدین دارالامان آورده ام
اندرین ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست
کاروان را تا بدینجا با فغان آورده ام
تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم
یک جهان درد و غم و سوز نهان آورده ام
قصه ویرانه ی شام ار نپرسی خوشتر است
چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده ام
دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود
از برایت دامنی اشک روان آورده ام
تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم
یک نیستان ناله و آه و فغان آورده ام
تا نثارت سازم و گردم بلا گردان تو
در کف خود از برایت نقد جان آورده ام
تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد
گوشه ای از درد دل را بر زبان آورده ام
(شاعر: محمدعلی مجاهدی)
درباره این سایت